سفارش تبلیغ
صبا ویژن
برادرت را با نیکویى بدو سرزنش کن ، و گزند وى را به بخشش بدو به وى بازگردان . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :0
بازدید دیروز :0
کل بازدید :2794
تعداد کل یاداشته ها : 5
103/2/29
10:13 ع
کد قالب پیچک دات نت (586) - پارسی بلاگ
مشخصات مدیروبلاگ
 
کرمی[1]

خبر مایه
بایگانی وبلاگ
 
آبان 91[1] کره خرفراری[3]
پیوند دوستان
 
مهدی ادرکنی

 

  اززمانی که نخستین لرزش سخن به لب هایم آ مد از کوه مقدس بالا رفتم و با خدا گفتم « خداوندگارا، من بنده توام اراده پنهان تو قانون من است و تا ابد تودر روزهای کهن هنگامی  را فرمان بردارم» اما خدا پاسخی نداد و مانند طوفانی سهمگین گذشت آنگاه پس از هزاران سال از کوه مقدس بالا رفتم و باز با خدا گفتم «آفریدگارا من آفریده توام تو مرا از گل ساختی و من همه چیزم را از تو دارم» اما خدا پاسخی نداد و مانند هزار بال تیز پرواز گذشت.

آنگاه پس از هزار سال باز از کوه مقدس بالا رفتم و با خدا گفتم «ای پدر من فرزند توام تو با رحمت و محبت مرا به دنیا آوردی و من با محبت و عبادت ملکوت تو را به ارث می برم »اما خدا پاسخی نداد و مانند مهی که تپه های دوردست را می پوشاند گذشت آنگاه پس از هزار سال باز از کوه مقدس بالا رفتم و با خدا گفتم «خدای من ای آرمان و سرانجام من من دیروز توام و تو فردای منی من ریشه توام وتو گلاله منی در آسمان و ما با هم خورشید می بالیم آنگاه خدا بر من خمید و در گوشم سخنان شیرینی به نجوا گفت ومانند دریایی که جویباری را در بر می گیرد مرا در بر گرفت و هنگامی که به دره ها و دشت فرود آمدم خدا هم آنجا بود



91/8/7::: 6:45 ع
نظر()
  
  
مردی که سوار بر بالن در حال حرکت بود ناگهان به یاد آورد قرار مهمّی دارد؛ ارتفاعش را کم کرد و از مردی که روی زمین بود پرسید : ببخشید آقا؛ من قرار مهمّی دارم ، ممکنه به من بگویید

کجا هستم تا ببینم به موقع به قرارم می رسم یا نه؟

مرد روی زمین: بله، شما در ارتفاع حدودا ً 6 متری در طول جغرافیایی 18’24 درجه 87 و عرض جغرافیایی 41’21درجه37 هستید.

مرد بالن سوار: شما باید مهندس باشید…

مرد روی زمین: بله، از کجا فهمیدید؟ مرد بالن سوار : چون اطلاعاتی که شما به من دادید اگر چه کاملا ً دقیق بود به درد من نمی خورد و من هنوز نمی دانم کجا هستم و به موقع به قرارم می رسم یا نه؟

مرد روی زمین: شما باید مدیر باشید.

مرد بالن سوار: بله، از کجا فهمیدید؟

مرد روی زمین: چون شما نمی دانید کجا هستید و به کجا می خواهید بروید. قولی داده اید و نمی دانید چگونه به آن عمل کنید و انتظار دارید مسئولیت آن را دیگران بپذیرند. اطلاعات دقیق هم به دردتان نمیخورد